دلَـــــم یکـــــ کــوچــــه میخـــــواهَــــد
بـــی بــــن بَستــــ . . .
وَ بــــارانـــی نَــــم نَــــم . . .
وَ یکـــــ خـــــدا ، کـــــه کَــــمی بــــا هَــــم راه بــــرَویـــــم !!
همیــــــن.........
عاشق آن لحظه ام كه در آغوش هم باشیم
تو مال من ...
من مال تو ...
و دیگر هیچ...!
فنجان*های قهوه
خوب می دانند
این اثر لب های توست
...
که تک است
به من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”
چشمای بسته ی تو رو با بوسه بازش میكنم
قلب شكسته ی تو رو خودم نوازش میكنم
نمیذارم تنگ غروب دلت بگیره از كسی
تا وقتی من كنارتم به هر چی میخوای میرسی
خودم بغل میگیرمت پر میشم از عطر تنت
كاشكی تو هم بفهمی كه میمیرم از نبودنت
خودم به جای تو شبا بهونه هاتو میشمرم
جای تو گریه میكنم جای تو غصه میخورم
هر چی كه دوس داری بگو حرفای قلبتو بزن
دلخوشی هات مال خودت درد دلات برای من
من واسه ی داشتن تو قید یه دنیا رو زدم
كاشكی ازم چیزی بخوای تا به تو دنیامو بدم
از چرخش این روزگار سیر شده ام
از روز و شبم خسته و دلگیر شده ام
چرا مرگ مرا نمی گیرد در آغوش
به خیالش که جوانم ، به خدا پیر شده ام !
باور نمیکنم ولی..."انگار غرور من شکست...
هِـ ـــے لَعنتـ ـــے . . .
اگــہ اوטּ وآسَتـــ سـآختــہ شـُـבه . . ؛
مَـטּ وآسَتــــ ویروטּ شُــבمـ . . .!
پایان داستان مردی زخمی
دریا را در آغوش میكشد
و
شور میشود
دریای شیرین.....
لعنت به همه قانون های دنیا که درآن شکستنِ دل پیگرد قانونی ندارد!